علی جون
علی جون
آن صدای سحرانگیز كه خسرو شكیبایی را جادو كرد

روایت خسرو شکیبایی از یک آدم خاص در زندگی اش

روایت خسرو شکیبایی از یک آدم خاص در زندگی اش

به گزارش علی جون، او «هامون» بود و ما شیفته اش اما این «هامونِ» سینما در زندگی راستین خود، آنجایی که دیگر خبری از صحنه و قاب دوربین نبود، شیفته و شیدای چه کسی بود. این رازی بود که خیلی از ما نمی دانستیم.


به گزارش علی جون به نقل از ایسنا، ۱۶ سال پیش در چنین ساعت هایی، هنرمندان هنرهای نمایشی؛ تئاتری ها، سینمایی ها و تلویزیونی ها در بهت و شوک از دست دادن یکی از ستارگان هنر سرزمین مان بودند. خسرو شکیبایی در زمانه ای از دست مان رفت که فرشته مرگ برای خودش ابهتی داشت و مردن، این چنین آسان نمی نمود.
اما خسرو شکیبایی که فقط بازیگری تماشایی یا «هامون» سینما نبود. او با آن صدای سحرانگیز، رنگی متفاوت به نقش ها می بخشید. گاه گداری هم که شعرهایی دکلمه می کرد، به خلوت تنهایی مان نور و روشنایی می پاشید.
اما صاحب این صدای سحرانگیز، خود شیفته صدایی دیگر بود؛ صدایی که جادوی آن همواره برایش تازگی داشت؛ و این صدای مفتون کننده، به مردی تعلق داشت به نام چنگیز جلیلوند که حتی اگر نامش را ندانیم، بطور قطع صدایش را می شناسیم.
خسرو شکیبایی در گفتگوی خود با نیما حسنی نسب که به سال ۱۳۸۳ در ویژه نامه مجله فیلم با عنوان کتاب سال سینمای ایران انتشار یافته، از چنگیز جلیلوند بعنوان شخصیت خاص در زندگی خود سخن گفته است.


با هم بخش کوتاهی از این گفتگو را مرور می کنیم:
«یک آدم خاص همیشه در زندگی ام هست به نام چنگیز جلیلوند که هم اکنون سال هاست ندیده امش. دو سال در شروع کارم در دوبله فعالیت می کردم که حرفه و منبع درآمدم بسیاری از تئاتر دور نباشد چون به هر حال موقع دوبله با همان ۵۰ درصد ابراز بازیگری که صدا و بیان است، امکان بازی داشتم.
به همه قدیمی های دوبله احترام می گذاشتم و جلوی پایشان بلند می شدم ولی دو سه نفر برایم خیلی پرارزش بودند همچون همین آقای جلیلوند. او ابتدا با آن صدای جادویی مرا اسیر خودش کرد و بعد که به دوبله آمدم و با شخصیت ایشان از نزدیک آشنا شدم، دیدم چقدر دلم می خواهد به این آدم نزدیک باشم و از او یاد بگیرم؛ بلد بودنِ این کار و این کاره بودنش و از همه مهم تر عاشقانه کار کردنش.
بعضی عقیده دارند که دوبله فن است نه هنر و من هم آن موقع این را قبول کرده بودم ولی در رابطه با کار برخی از گوینده ها فهمیدم که این دیگر دقیقاً هنر است.
خیلی دلم می خواهد بدانم اگر با این آدم ها در ۲۰ سالگی رو به رو نمی شدم، شاید مسیر زندگی ام به کلی عوض می شد. درست است که خیلی با آقای جلیلوند کار نکردم ولی خیلی نگاه شان می کردم. شاید بشود گفت ادب را از ایشان یاد گرفتم. اصلا شاید بشود گفت ادب و جلوی پیشکسوت بلند شدن را به خاطر ایشان یاد گرفتم.
زنده یاد چنگیز جلیلوند


منبع:

1403/04/28
12:59:35
5.0 / 5
271
تگهای خبر: بازی , تلویزیون , سینما , شعر
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
X

تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب سایت علی جون
لطفا شما هم نظر دهید
= ۳ بعلاوه ۳
علی جون - سرگرمی و طنز